صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 24 صفحه بعد
(مسعود اکبری مطالب اموزنده) قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است
| |||||||
|
برووو برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم! نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم… نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی…. این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست…. راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم! راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن! برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی ! حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی…. حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم! برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم … [ چهار شنبه 21 تير 1391
] [ 0:13 ] [ مسعود اکبری ] بعضی وقتها سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی … بعصی وقتها هم سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری … بعضی وقتها سکوت یه اعتراضه ، بعضی وقتها هم انتظاره … اما بیشتر وقتها سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه … [ چهار شنبه 21 تير 1391
] [ 0:13 ] [ مسعود اکبری ]
![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ]
خداوند
دنیا و ما فیها را عبث و بیهوده خلق نکرده است ،هدف از آفرینش تمام زمین و
کرات و سیارات و هفت آسمان کمال و خدا گونه شدن انسان میباشد .این هدف
بزرگ الزاماتی میخواهد و آن اینکه صحنه این دنیا باید جایگاه امتحان
الهی باشد و تا آزمایش و حساب و کتابی نباشد پاداش و جزا معنایی ندارد .
![]() الدنیا مزرعةالاخرة ،دنیا مکان کاشت و داشت بذرهای اعمال نیک و بد میباشد و آخرت مکان درو و برداشت اعمال و نتایج آنان است .روز قیامت ،روز محاسبه است پس اعمال انسان باید در این دنیا به صورت کامل صورت برداری شود و چیزی از قلم نیفتد تا برای روز حساب ذرهای ظلم نشود .حال مأموران ثبت چه کسانی هستند و کیفیت ثبت به چه صورت است ؟
مأموران ثبت اعمالمأموران ثبت اعمال، ملائکه و فرستادگان الهی هستند. قران میفرماید: إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ ؛ رسولان ( فرشتگان ) ما، آنچه نیرنگ میکنید (و نقشه میکشید)، مینویسند!» (21/یونس) در سوره انفطار آیه 10 به صراحت اعلام میکند : وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ؛ و بیشک نگاهبانانی بر شما گمارده شده فرشتگان مأموران الهی هستند که در کنار ما قرار دارند و عملی را که ما انجام بدهیم میدانند و مأمورند آن عمل را دریافت و بایگانی کنند . از اعمال ما فیلم ناطق میگیرند و آنچه را که
ضبط کردهاند در پرونده اعمال ما بایگانی میکنند ،به گونهای که در روز
قیامت وقتی پرونده اعمال به ما ارائه میشود همه آنچه را که در این دنیا
انجام دادهایم به صورت تمام جلوی چشم خویش مشاهده میکنیم
کیفیت ثبت اعمال فرشتگان ثبت اعمال به صورت کامل از اعمال انسان صورت برداری میکنند ،نه اینکه قلم و کاغذ در دست بگیرند و بنویسند فلان بنده این گناه را انجام داده است یا نماز خوانده است ،بالاتر از این است آنها صورت برداری میکنند و این صورت برداری با صدا برداری است .به عبارت دیگر از اعمال ما فیلم ناطق میگیرند و آنچه را که ضبط کردهاند در پرونده اعمال ما بایگانی میکنند ،به گونهای که در روز قیامت وقتی پرونده اعمال به ما ارائه میشود همه آنچه را که در این دنیا انجام دادهایم به صورت تمام جلوی چشم خویش مشاهده میکنیم .
بایگانی ثبت اعمالهمه آنچه که ما انجام میدهیم در اصل وجود ما باقی است یعنی یک جایگاه ثبت اعمال خود بدن انسان،یعنی طینت انسان و یا سلولهای حافظه انسان است و ضمناً به لوح محفوظ هم منتقل میشود . روز قیامت مردم اعمال خود را به گونهای میبینند که گویا همین آلان مشغول انجام آن عمل هستند ،نه اینکه برای آنها یادآوری شود بلکه گویا در خود صحنه هستند. این گونه مردم اعمال خود را میبینند یعنی آنچه را که انجام دادهاند مجدداً باز و برملا میشود. فرشتگانی که اعمال ما را دریافت کردند آن اعمال را بایگانی میکنند و روز قیامت ما آن اعمال را میبینیم . تعابیر قرآن از چگونگی ثبت اعمال : ![]() قرآن 4 تعبیر از ثبت اعمال را در ایات خود دارد که بیان میکند که اعمال به همان صورت دیده میشود: 1-دیدار اعمال در سوره مبارکه زلزال میفرماید: یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ؛ در آن روز مردم به صورت گروههای پراکنده (از قبرها) خارج میشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! (6) 1. فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه؛ پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند! (7) 2. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ و هر کس هموزن ذرهای کار بد کرده آن را میبیند.(8) انسان خود عمل را میبیند ،نه آثار عملی که انجام داده است را و خود عمل در روز قیامت مشهود میشود .یکی از متخصصین مسائل روان شناختی بر روی یکی از بیماران خود آزمایشی انجام میداد به این شکل که با یک الکترود سلول حافظه تحریک میکردند در یک لحظه مشاهده کردند فردی که مورد آزمایش است صحنهای از گذشته زندگی خود (صحنه وفات مادرش ) را میبیند .همان حالت برای او تجدید شده و همان غم بر قلب او مستولی شده است .کنجکاو شدند ببینند آیا این مسئله قابل پیگیری است یا اتفاقی بوده است و دیدند که آزمایش در بعضی موارد جواب میدهد .به این نتیجه رسیدند که هر صحنهای که در زندگی انسان اتفاق میافتد در یکی از سلولهای حافظه با یگانی میشود .
2-صورت برداری و صدا بردای از اعمال هر قولی که به تلفظ در آید مراقبی برای ثبت آن قول آماده است. یعنی حتی صداهای ما ضبط میشود و آن فیلمی که از اعمال ما برداشته میشود فیلم ناطق است و صامت نیست. در روایتی بیان شده که بنده مؤمن اگر نماز بخواند ملائکه اشکالات تجویدی او را اصلاح کرده و بعد بایگانی میکنند. و این یعنی از اعمال ما صدا برداری میشود . 1.مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ(ق-18) انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن)است .
3- دریافت اعمال ما موران الهی اعمال ما را دریافت میکنند و دریافت بالاتر از صورت برداری اعمال است . إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ(ق-17) (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت میدارند; (17) پس تعبیر (دیدن
اعمال )،(صدابرداری و صورت برداری )، (دریافت عمل )و (نسخه برداری از
اعمال )در متن قرآن مطرح شده است علاوه بر اینکه (ارزش گذاری اعمال )هم
انجام میشود
4- نسخه برداری در آیه 28 سوره جاثیه آمده است: وَتَرَی کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ در آن روز هر امتی را میبینی (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته; هر امتی به سوی کتابش خوانده میشود، و (به آنها میگویند:) امروز جزای آنچه را انجام میدادید به شما میدهند! چنان نیست که آنها (درباره معاد) میپندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیین» است! (18-مطففین ) چنین نیست که آنها (درباره قیامت) میپندارند، به یقین نامه اعمال بدکاران در «سجین است .(7-مطففین ) این کتاب ما است که به حق با شما سخن میگوید(و اعمال شما را بازگو میکند); ما آنچه را انجام میدادید مینوشتیم! (29) پس تعبیر (دیدن اعمال )،(صدابرداری و صورت برداری )، (دریافت عمل )و (نسخه برداری از اعمال ) در متن قرآن مطرح شده است علاوه بر اینکه (ارزش گذاری اعمال ) هم انجام میشود. ترازوهایی که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد یک باره وزن عمل، ارزش واحد، جمع کل و نتیجه را اعلام میکند، یعنی همه اینها با هم صورت میگیرد . فرشتگان آن عملی که از انسان صادر میشود را دریافت ،صورت برداری، صدابرداری ،نسخه برداری میکنند و همه اینها همراه با ارزش گذاری است . شاید در این
دنیا در امور دنیاییمان موفق باشیم اما آیا در آخرت نیز جزء رستگاران
هستیم روزی که از همه اعمالمان سوال میشود ؟از ذره ذره افعال و افکارمان
سوال میشود .آن روز چگونه هستیم و چه کسی به فریادمان خواهد رسید
فرشتگان اعمال ما را دریافت میکنند . و مانند میکرو فیلم در بدن ما ضبط میکنند و به لوح محفوظ منتقل میشود ،و روز قیامت ما این اعمال را مشاهده میکنیم : روز قیامت کتابی را برای او خارج میکنیم که این کتاب را منشور و باز شده میبیند .بعد به او خطاب میشود که : پروندهات را بخوان که تو امروز برای محاسبه خودت کافی هستی هر کس به راه هدایت رفته باشد به نفع خود این راه را رفته و هر کس هم به گمراهی رفته باشد ،به ضرر خود راه گمراهی را انتخاب کرده است . ما بار کسی را بر دوش دیگری قرار نمیدهیم ،هر کس عهده دار اعمال خودش هست و البته ما تا پیامبری نفرستیم عذابی نخواهیم داشت .(اسراء 14-15 )
نتیجه :شاید در این دنیا در امور دنیاییمان موفق باشیم اما آیا در آخرت نیز جزء رستگاران هستیم روزی که از همه اعمالمان سوال میشود ؟از ذره ذره افعال و افکارمان سوال میشود .آن روز چگونه هستیم و چه کسی به فریادمان خواهد رسید ؟ مریم خندابیبخش قرآن تبیان ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ] [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ]
پرهيز از سه خصلت زشت امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: اذا اراد الله سبحانه صلاح عبده الهمه قله الكلام و قله الطعام و قله المنام ..
مستدرك الوسائل: ج 3 ص 61]. ... ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ] روضه دکتر شریعتی در روز عاشورا
آنچه می شنوید بخشی از کتاب "حسین وارث آدم" است که شامل مجموعه گفتار ها و نوشتارهای دکتر شریعتی درباره امام حسین(ع) است و عنوان آن از عنوان یک بخش (کتاب) آن، گرفته شده است .
... شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد... گفتم در این تنهایی درد و این شب سوگ، بنشینم و با خود سوگواری کنم، مگر نمی شود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و روضه ای برای دل خویش نوشتم: ... پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است. در میان هیاهوی مکرر و خاطره انگیز دجله و فرات، این دو خصم خویشاوندی که هفت هزار سال، گام به گام با تاریخ همسفرند، غریو و غوغای تازه ای برپا است: صحرای سوزانی را می نگرم، با آسمانی به رنگ شرم، و خورشیدی کبود و گدازان، و هوایی آتش ریز، و دریای رملی که افق در افق گسترده است، و جویباری کف آلود از خون تازه ای که می جوشد و گام به گام، همسفر فرات زلال است. می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم،
او که قربانی این همه زشتی و جهلاست.به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و
صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است
و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ... می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است. به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است. ترسان و مرتعش از هیجان، نگاهم را بر روی چکمه ها و دامن ردایش بالا می برم: اینک دو دست فرو افتاده اش، دستی بر شمشیری که به نشانه شکست انسان، فرو می افتد، اما پنجه های خشمگینش، با تعصبی بی حاصل می کوشد،تا هنوز هم نگاهش دارد جای انگشتان خونین بر قبضه شمشیری که دیگر ... ... افتاد! و دست دیگرش، همچنان بلاتکلیف. نگاهم را بالاتر میکشانم: از روزنه های زره خون بیرون می زند و بخار غلیظی که خورشید صحرا میمکد تا هر روز، صبح و شام، به انسان نشان دهد و جهان را خبر کند. نگاهم را بالاتر میکشانم: گردنی که، همچون قله حرا، از کوهی روییده و ضربات بی امان همه تاریخ بر آن فرود آمده است. به سختی هولناکی کوفته و مجروح است، اما خم نشده است. نگاهم را از رشته های خونی که بر آن جاری است باز هم بالاتر می کشانم: ناگهان چتری از دود و بخار! همچون توده انبوه خاکستری که از یک انفجار در فضا میماند و ... دیگر هیچ ! پنجه ای قلبم را وحشیانه در مشت میفشرد، دندان هایی به غیظ در جگرم فرو میرود، دود داغ و سوزنده ای از اعماق درونم بر سرم بالا می آید و چشمانم را می سوزاند، شرم و شکنجه سخت آزارم می دهد، که: «هستم»، که «زندگی می کنم». این همه «بیچاره بودن» و بار «بودن» این همه سنگین! اشک امانم نمی دهد؛ نمی توانم ببینم. پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است. در برابرم، همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر می لرزد، اما همچنان با انتظاری از عشق و شرم، خیره می نگرم؛ شبحی را در قلب این ابر و دود باز می یابم، طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش، چهره پرومته، رب النوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است. هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیره ای که در موج اشک من می لرزد، کنارتر میرود . روشن تر می شود و خطوط چهره خواناتر. هم اکنون سیمای خدایی او را خواهم دید؟ چقدر تحمل ناپذیز است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما، سیمایی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت می کند. سیمایی که ... چه بگویم؟ مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است. و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ... در پیرامونش، جز اجساد گرمی که در خون خویش خفته اند، کسی از او دفاع نمی کند. همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است. نه باز می گردد، که : به کجا؟ نه پیش می رود، که : چگونه؟ نه می جنگد، که : با چه؟ نه سخن می گوید، که : با که؟ و نه می نشیند، که : هرگز ! ایستاده است و تمامی جهادش اینکه ... نیفتد همچون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین(خسرو و دهگان و موبد – زور و زر و تزویر – سیاست و اقتصاد و مذهب)، در طول تاریخ، از آدم تا ... خودش! به سیمای شگفتش دوباره چشم می دوزم، در نگاه این بنده خویش مینگرد، خاموش و آشنا؛ با نگاهی که جز غم نیست. همچنان ساکت میماند. نمی توانم تحمل کنم؛سنگین است؛ تمامی «بودن»م را در خود می شکند و خرد می کند. می گریزم. اما می ترسم تنها بمانم، تنها با خودم، تحمل خویش نیز سخت شرم آور و شکنجه آمیز است. به کوچه می گریزم، تا در سیاهی جمعیت گم شوم. در هیاهوی شهر، صدای سرزنش خویش را نشنوم. خلق بسیاری انبوه شده اند و شهر، آشفته و پرخروش می گرید، عربده ها و ضجه ها و عَلم و عَماری و «صلیب جریده» و تیغ و زنجیری که دیوانه وار بر سر و روی و پشت و پهلوی خود می زنند، و مردانی با رداهای بلند و....... د عمامه پیغمبر بر سر و....... د آه ! ... باز همان چهره های تکراری تاریخ! غمگین و سیاه پوش، همه جا پیشاپیش خلایق! تنها و آواره به هر سو می دوم، گوشه آستین این را می گیرم، دامن ردای او را می چسبم، می پرسم، با تمام نیاز می پرسم؛ غرقه در اشک و درد: «این مرد کیست»؟ «دردش چیست»؟ این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟ چه کرده است؟ چه کشیده است؟ به من بگویید: نامش چیست؟ هیچ کس پاسخم را نمی گوید! پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ] حكايت گنجشک حكايت كرده اند كه مردى در بازار دمشق، گنجشكى رنگين و لطيف، به يك درهم خريد تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى كنند. در بين راه، گنجشك به سخن آمد و مرد را گفت: در من فايدهاى، براى تو نيست . اگر مرا آزاد كنى، تو را سه نصيحت مىگويم كه هر يك، همچون گنجى است . دو نصيحت را وقتى در دست تو اسيرم مىگويم و پند سوم را، وقتى آزادم كردى و بر شاخ درختى نشستم، مىگويم . مرد با خود انديشيد كه سه نصيحت از پرندهاى كه همه جا را ديده و همه را از بالا نگريسته است، به يك درهم مىارزد . پذيرفت و به گنجشك گفت كه پندهايت را بگو. گنجشك
گفت: نصيحت اول آن است كه اگر نعمتى را از كف دادى، غصه مخور و غمگين
مباش؛ زيرا اگر آن نعمت، حقيقتا و دائما از آن تو بود، هيچ گاه زايل
نمىشد . ديگر آن كه اگر كسى با تو سخن محال و ناممكن گفت، به آن سخن هيچ
توجه نكن و از آن درگذر . منبع: حكايت پارسايان مؤلف:رضا بابايي ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ]
![]() - بله ، بفرمایید در رو باز کرد و وارد ساختمان شدم ، بی اختیار وارد خونه شدم که بسته رو بذارم که یکدفعه متوجه شدم پشت سرم در بسته شد !! معلوم بود که تنهاست و به نیت سوء از من خواسته بود بسته رو براش ببرم بالا چند لحظه هاج و واج مونده بودم ؛ شیطون به طرف گناه هلم میداد ولی عقل و اعتقادات قلبیم هشدارم میدادند تصمیم خودم رو گرفتم ، لبخندی زدم و خم شدم که بسته رو بذارم زمین یکدفعه ... چشمم به پیراهن سیاهی که به مناسبت محرم و عزای سیدالشهداء تنم کرده بودم افتاد مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پربهاست من ارزان نمی دهم. ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ] هيچ مگو
لقمان
حكيم پسر را گفت: ((امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى،
بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزهات را
بگشا و طعام خور .)) شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند . دير وقت شد و طعام نتوانست خورد . روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد . روز چهارم، هيچ نگفت . شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشتهها بخواند. پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم. لقمان گفت: ((پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى .» منبع: حكايت پارسايان تأليف:رضا بابائي ![]() [ شنبه 17 تير 1391
] [ 23:40 ] [ مسعود اکبری ] |
||||||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |